سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
 
جمعه 86 اردیبهشت 7 , ساعت 12:56 عصر


ز. روحانى‏
ازدواج، یک مکالمه طولانى است که گاهى اوقات با جرّ و بحث‏هاى بیهوده قطع مى‏گردد. همان گونه که ارتباط، مهم‏ترین اساس زندگى است، مشاجره هم مخرب‏ترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحه‏دار مى‏سازند و هم رابطه زناشویى‏شان را مختل مى‏سازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکى ما انسان‏ها به هم مى‏شود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسان‏ها را از هم دور و دورتر مى‏سازد. بسیارى از زنان و مردان، از برقرارى یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلى با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحث‏ها و سوءتفاهم‏هاى پى‏درپى مى‏شوند.
هنگامى که دو نفر ارتباط عاطفى با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمى‏توانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلى ساده، مسائل را به موارد شخصى و خصوصى، ربط مى‏دهند.
به جاى مشاجره و بزرگ کردن نکات منفى، باید با یکدیگر گفت‏وگو کرد. بهتر است خواسته‏هاى خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضى زن و شوهرها، به قدرى با هم مشاجره مى‏کنند که کم کم محبتشان از بین مى‏رود.
گاهى اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفى خود را براى جلوگیرى از مشاجره، انکار مى‏کنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود مى‏کنند. بهتر است بین گفت‏وگو و سکوت، تعادلى برقرار کرد و در نتیجه، براى ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارت‏هاى ویژه‏اى مجهز باشیم و بى‏آن که احساسات صادقانه، اما منفى خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
اگر تفاوت‏هاى روحى و روانى زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش مى‏آید. بهترین راه براى جلوگیرى از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطه‏اى صمیمى و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسى صمیمى‏تر باشد، گوش دادن به حرف‏هاى او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفى - مشکل‏تر است.
در دعواى بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمى‏شود؛ بلکه نحوه بیان نظرات است که طرفین را مى‏رنجاند و به موضع‏گیرى وادار مى‏کند. هنگامى که مردى از لحن همسرش این چنین برداشت مى‏کند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به کار مى‏برد تا ثابت کند که خودش درست مى‏گوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهى نمى‏کند و هنگامى که مرد به احساسات زن توجه نمى‏کند، او را با بى‏مهرى مى‏رنجاند؛ و حتى حق ناراحت شدن را نیز به او نمى‏دهد، بدیهى است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است. در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت مى‏کند. مرد که علت واکنش زن را نمى‏داند، به جاى تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود مى‏پردازد و نمى‏داند که در حال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعواى تمام عیار است. او تصور مى‏کند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالى که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمى شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بى‏مورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر مى‏شود.
نکته مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت مى‏کنند و یا راه‏حل نشان مى‏دهند، زن‏ها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره مى‏کشانند.
زن و شوهرها براى اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمى‏رنجاند که لحن آنها مى‏رنجاند. در یک دعوا، یکى از طرفین باید کوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمى‏شود.


چند نکته براى جلوگیرى از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران‏
1. همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفت‏وگوى سالم به بحث تبدیل مى‏شود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
2. آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفى او را برآورده مى‏سازند یا نه.
3. سکوت کردن، به فرد فرصت مى‏دهد تا خونسردى خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتى، مى‏توان با ملایمت و آرامش بیشترى گفت‏وگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکى سکوت کرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفت‏وگویى که پایان خوشى دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین مى‏دانند که دیگرى چه مى‏گوید و از این که مى‏توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت مى‏برند. گفت‏وگو در این شرایط، آهنگى نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواج‏هاى ناموفق، لذت گفت‏وگو در فضایى آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم مى‏شود و جاى اشارات دل‏نشین ابروها و ایماهاى شیرین را نگاه‏هاى خیره و اشارات انتقادى، بهانه‏گیرى‏ها و تهدیدها پر مى‏کند.
چه حادثه‏اى رخ مى‏دهد؟ چرا صحبت‏هاى دل‏نشین، از دست مى‏روند؟ مسئله این جاست که به مرور، شیوه‏هاى متفاوت صحبت، منافع و چشم‏اندازهاى متضاد و سوءتفاهم‏ها، روى هم انباشته مى‏شوند و آهنگ دل‏پذیر صحبت را تغییر مى‏دهند.
بعضى از مسائل ارتباطى، ناشى از تفاوت‏هاى طرز تکلم زن و مرد است. اختلافِ زمانى در حاضرجوابى زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتى طرف مقابل شود. خانم‏ها از روى عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشترى براى پاسخ‏گویى نیاز دارند و در نتیجه، زمانى را براى پیدا کردن جواب صرف مى‏کنند و این موضوع، کاسه صبر آقایان را لبریز مى‏کند و یا ممکن است مردى با تأنى و با جملات فاصله‏دار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بى‏قرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته کلام او را قطع کند. در این شرایط، ممکن است مرد، عصبانى شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع مى‏کنى و هیچ وقت نمى‏خواهى حرف‏هاى مرا بشنوى.
بعضى‏ها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف مى‏زنند و صحبت را کش مى‏دهند. بسیارى از پرحرف‏ها، همسر خود را به بى‏توجهى متهم مى‏سازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیده‏ایم که مى‏گویند: شوهرم هرگز به حرف‏هاى من توجه نمى‏کند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولى کلمه به کلمه صحبت‏هاى زنش را مى‏تواند تکرار کند. دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت مى‏کند و به صحبت‏هاى زنش گوش مى‏دهد؛ ولى حالت چهره و نوع برخوردش، به گونه‏اى است که زنش او را به بى‏توجهى به حرف‏هایش متهم مى‏کند. این مشکل، ناشى از شیوه‏هاى متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سکوت بیشترى دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زن‏ها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان مى‏سازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهى از خود نشان دهند.
در نظر بسیارى از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که «به صحبت‏هاى تو گوش مى‏دهم و از آن لذت مى‏برم» و یا این که «به خود تو توجه مى‏کنم و برایم مهم هستى» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معانى منفى‏اى را تداعى مى‏کند که «براى تو احترام قائل نیستیم و حرف‏هایت برایم مهم نیست».
زوج‏ها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطى، بى‏اطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعى مى‏کند و یا بى‏توجهى، بى‏احترامى و بى‏مهرى را مى‏رساند.
زن و شوهر، با وجود شیوه‏هاى ارتباطى متفاوت، مى‏توانند براى اجتناب از بروز کدورت‏هاى احتمالى، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهرى که با تأنى حرف مى‏زند، از قطع صحبت از سوى همسرش، ناراحت نمى‏شود. افرادى که صحبت دیگران را قطع مى‏کنند، مى‏توانند درباره رفتارشان، قضاوت بهترى داشته باشند که آیا بى‏جهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کرده‏اند یا نه؟
پرحرف‏ها، مى‏توانند کمتر صحبت کردن و خلاصه‏گویى را تمرین کنند و کم‏حرف‏ها هم مى‏توانند مشارکت بیشتر در گفت‏وگو را یاد بگیرند. مستمع بى‏توجه، مى‏تواند اشاراتى دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده مى‏تواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بى‏توجهى نیست.


مقررات گفت‏وگو
شما مى‏توانید با به کارگیرى روش‏هاى زیر، گفت‏وگوهاى خود را شیرین و لذت‏بخش سازید.
1. با همسر خود هماهنگ شوید.
2. با علاقه گوش کنید.
3. از قطع صحبت او خوددارى ورزید.
4. سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنید.
5. سیاست و نزاکت به خرج دهید.
قانون شماره 1: شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگى زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر براى این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازنده‏اى برقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیارى از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدى صحبت مى‏کنند، اما روش صحبت آنها به قدرى متفاوت است که نمى‏توانند ارتباطى خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتى همسر خود را داشته باشند؛ ولى برعکس، بر ناراحتى او بیفزایند.
قانون شماره 2: گاهى اوقات، زن شکایت مى‏کند که شوهرش به حرف‏هاى او گوش نمى‏دهد؛ در حالى که شوهر مى‏تواند تمام حرف‏هاى او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسى ناشى مى‏شود؛ به این معنى که زن، هنگام گوش کردن، با ابراز کلماتى مانند راستى، آره، عجب و تکان دادن اجزاى صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان مى‏دهد و از همسر خود مى‏خواهد رفتارى مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانى مى‏شود.
قانون شماره 3: قطع صحبت، براى کسى که این کار را انجام مى‏دهد، شاید خیلى طبیعى باشد؛ ولى در طرف مقابل، حس نارضایتى و افکار منفى ایجاد مى‏کند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشى از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسى که صحبتش قطع شده، ارتباطى با خودمحورى و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتى از خود نشان مى‏دهند. مردها بیش از زن‏ها صحبت دیگران را قطع مى‏کنند و این رفتار آنها، تنها درباره زن‏ها نیست. قطع صحبت از سوى مردان، الزاماً نشانه بى‏احترامى آنها به شخص مخاطب نیست.
قانون شماره 4: سؤال مى‏تواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضى‏ها به طور طبیعى، کم‏حرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهى یک سؤال دقیق و حساب شده، مى‏تواند به گونه‏اى اعجاب‏انگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشى نابهنگام، طعنه‏آمیز و بى‏تناسب، مى‏تواند از ادامه صحبت، جلوگیرى کند.
گاهى اوقات، طرز سؤال و لحن پرسش‏گر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیارى از مواقع، لحن عتاب‏آمیز سؤالات، مسئله‏ساز است. «چرا دیشب دیر آمدى؟»، از سؤالاتى است که در ادامه مکالمه، مشکل ایجاد مى‏کند. به نظر مى‏رسد که سؤال کردن در یک گفت‏وگو، امرى طبیعى است؛ اما گاهى ممکن است فردى که مورد سؤال قرار مى‏گیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقى کند. از سوى دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقه‏مند است، سؤال بیش از حد یا بى‏جا، ممکن است مسئله‏ساز شود. گاهى نیز سؤالاتى که با چرا شروع مى‏شوند، تولید اشکال مى‏کنند؛ به این صورت که این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار مى‏دهد. استفاده از کلمه چرا، احتمالاً شماتت‏ها و خطاب‏هاى آمرانه و پدرانه را تداعى کند؛ چرا دیر کردى؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بى‏اعتمادى را تداعى مى‏کند(برگرفته از سایت پرسمان)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ